سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام قلم  آنچه که خداوند به خاطر نوشتن به آن سوگند می خورد

بوی عید در ناودان روزگار می پیچد

پرده اول: تا پای ماشین رفتم ولی نطلبید خیلی سعی کردم راهی جنوب بشم
ولی مشکل رخ داد ... هنوز هم دارم تمام سعی خودم رو می کنم ... ولی
اینجاست که می گن شهدا هم باید بطلند که بری و اگه به هر دلیل نطلبید ...
هیهات

پرده دوم : مشکلات اردوی راهیان نور همچنان پا برجاست  گویا امسال از
بازرس هم استفاده کرده اند و خود بازرس هم مشکل ساز شده ... جالبه ...
حالا هی داد و بیداد کنید که چرا راهیان نور اینطوره ... موسسه مربوطه
احساس مبرم به امورزش داره و تزریق نیرو ولی کسی قبول نمی کنه

پرده سوم : شاید به دیدار شهردار برم ... بعضی طرح هاش جالبه ... مثل
همین نمایشگاه پارک شاهد ... یا جای استادیوم ... و یا خیلی طرح های دیگه
...

پرده آخر : چهارشنبه سوری رو شنیدم می خوان به گند بکشند ... جان
عزیزتون کاری نکنید که این معدود عید های که از اصالت ایرانی برامون مونده
بوی سیاسی بگیره ... بابا بی خیال بشید نمی شه ...

راستی یه نکته ای یادم رفت بگم دوم اینکه عیدتون مبارک چون ممکنه برا عید نباشم عید رو از همینجا به تمام دوستان دشمنان موافقان متنفران و غیره تبریک می گم

اولشم اینکه با این سرویس از وبلاگم بیشتر حال میکنم ازش بیشتر لذت می برم ... چرا؟

فعلا یاعلی


+ نوشته شده در  یکشنبه 88/12/23ساعت  3:15 عصر  توسط komail  |  نظر