سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام قلم آنچه که خداوند به آن به خاطر نوشتن سوگند خورده است

خرداد که روز "هجران" افکار را پشت سر گذاشتیم و مهر روزهای رویش و ورود های مجدد آنچه که انتظار می رفت  از عاشورا رخ داد روز تقابل های عاشورای حافظان قران برای مبارزه برای ولایت

و چندی دیگر بوی ?? بهمن خبابان ها را از ازدحام پر می کند هر چند که اعتراف می کنم در حواشی عاشورا رخداد بعضی وقایع غیر قابل پیش بینی  تحلیل هایم را زیر سئوال برد باز هم چهارچوب همان بود و ?? بهمن که گمان می رود باز هم مردم  روزی را ثبت خواهند کرد که باید موفقیت خود در حفظ دیدگاه و مبانی اصلی انتقلاب را جشن بگیرند هر چند باز هم این انقلاب همانند انقلاب ?? شهدای بسیاری داد ولی اینبار آنچه که از شهدا ریخت خون نبود آبرو بود فقط آبرو و از مردانی که نخبه گان ?? بودند بعضی آن را رویش ها و ریزش ها می نامند ولی من آنها را قربانی ها می نامم

به هر حال سالروز انقلاب نو را بر نو اندیشان تبریک می گویم

پاورقی ?: احساس کردم که دوست عزیزم و آشنای قدیمی "امین" به خاطر مسائلی که دوستان کم تجربه ما ایجاد کرده بودند و یا بانی آن بودند دلخور شده اند به هر حال به خاطر این رنجش از ایشان عذرخواهی می کنم و امیدوارم که بازهم با بزرگواری خاص خود مرا ببخشند و امید دارم تعالی و پیشرفت ایشان و البته تیم همراشان را در اهداف نیک و البته موجه شاهد باشم

پاورقی ?: نه اهل استراحت هستم و نه به این زودی ها خداحافظی اگر دیر به دیر آپ می کنم به خاطر مشکلات کاری است از این بابت از دوستان عذرخواهی میکنم

پاورقی ? : دوستی دیشب می گفت که نیت تو که همان جلوگیری از به خطر افتادن جوانا و نو اندیشان عرصه جنبش نرم بود را هیچ کس درک نکرده است می گفت اجازه بده که چون بچه ای خردسال که از اتش آگاهی ندارد یک بار از آن ساختمان بسوزند شاید حرف هایت را باور کنند

ولی باور کنید حتی اگر باور نکنید ، توهین بدانید و تحقیر و بد دهنی و یاهر چیزی دیگر از من ولی من تحمل همان سوختن را هم ندارم و امیدوارم تک تک شما بزرگواران ، عزیزان و همراهان قبل از به خطر افتادن به تجربه کافی برسید

فی امان الله


+ نوشته شده در  دوشنبه 88/11/19ساعت  11:30 صبح  توسط komail  |  نظر
چهارشنبه / اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ همان اتوبوسی بود که پدرم را
برد جبهه/ پلاک اتوبوس / ایران 11 نبود/ نه از آن قدیمی‌ها بود/ نه از این
لیزری‌ها
پلاک اتوبوس «BB-C068028H» بود/ و پلاک پدرم در جبهه«AK-S022-91H» / من با
همین اتوبوس / رفتم راهی سرزمین نور شدم و / بوسه زدم بر خاک کرخه نور/
امسال عید / باز هم با همین اتوبوس می‌خواهم بروم جنوب
من هنوز هم سوار هوندا 125 پدرم می‌شوم / پدرم روی همین موتور/ موتور
ضدانقلاب را در همین خیابان‌های تهران پایین آورد/ 200 کلاهک هسته‌ای
اسرائیل/ حریف هوندا 125 پدر من نشده‌اند!/ پدر من/ روی همین موتور/ به
شهادت رسید ولی/ اجازه نداد که آبادان «عبادان» شود/ و خرمشهر «المحمره»/
زیر لاستیک هوندا 125 پدر من/ هنوز هم دارد استخوان‌های آمریکا خرد
می‌شود/ امروز هم فتنه‌گران / از صدای هوندا 125 «بابااکبر»/ بیشتر از
هیبت ماشین‌های ضدشورش نیروی انتظامی می‌ترسند.
چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ ضدگلوله نبود/ لاستیکش عاج
نداشت/ تاج و تخت نداشت / شیشه‌هایش دودی نبود/ دنده‌اش خوب جا نمی‌رفت/
فرمانش هیدرولیک نبود/ سقفش یکی- دو تا سوراخ داشت/ BMW نبود که سقف متحرک
داشته باشد
راننده‌اش کت و شلواری نبود/ پیراهن مشکی‌اش وصله داشت/ کاپشنش را از
«تاناکورا» خریده بود/ که قبلا «ادواردو آنیلی» آن را پوشیده بود/
برلوسکنی کت شلوار می‌پوشد / آنجلا مارکل کت دامن/ سارکوزی یک وقت‌هایی
لخت می‌گردد/ و من به کوری چشم «Frence 24» / اعتراف می‌کنم/ و افتخار
می‌کنم که حکومت به ما ساندیس داد
و من چون روزه بودم / «نی» اش را نگه داشتم/ تا در روضه علی‌اصغر / در آن
بدمم/ بشنو از نی / من نی‌ام را/ درون ساندیس نکردم/ فرو کردم در چشم
رئیس‌جمهور آمریکا / و انتقام حرمله را گرفتم/ ساندیس من آب سیب بود/ دادم
به رباب تا طفل6‌ماهه‌اش را سیراب کند/ به کوری چشم ضدانقلاب/ رئیس‌جمهور
آمریکا با ما نیست/ او با ما نیست/ با سران فتنه است/ با آن بی‌سواد/ که
مردم گفتند عامل دست موساد
خانم کلینتون! ساندیس‌های جمهوری اسلامی الکل ندارد/ که 100 دلار آب
بخورد/ از شیر مادر حلال‌تر است/ 150 تومان است که مش رجب/ 10 تایش را
می‌فروشد هزار تومان
سران فتنه/ کوکاکولا می‌خورند که گازش/ اشک‌آور است/ و اشک کودکان فلسطینی
را درمی‌آورد/ نتانیاهو با سران فتنه است/ فتحی شقاقی شهید با ما/ علی
عبدالله صالح با سران فتنه است/ حسن نصرالله با ماست/ چشم اسرائیل کور/
حکومت به ما تی‌تاپ هم داد/ من روزه‌ام را با همین تی‌تاپ باز کردم/ خاک
بر سر شما/ که به جای گوشت «بزغاله گوساله»/ گوشت خوک را می‌خورید/
دانشمندان می‌گویند/ گوشت خوک، آدم را خرف می‌کند
بنازم انقلاب اسلامی را/ که با ساندیس و تی‌تاپ و هوندا 521 و اتوبوس/
دهن‌کجی کرده به تمام دنیای غرب/ آمریکا حریف ساندیس ما نمی‌شود/ برادر
کوچک من/ ساندیس خود را که خورد/ آن را باد کرد و ترکاند جلوی چشم عکس
نتانیاهو/ و مردک 2 متری عقب رفت/ من یک ساندیس جمهوری اسلامی را/ با کل
دنیای آمریکا و اسرائیل عوض نمی‌کنم/ من حتی اگر/ به عشق خوردن فلافل،
بروم «حاج منصور»/ شرف دارد که به عشق BBC / سر از لندن درآورم/ ساندیس
جمهوری اسلامی شراباً طهوراست/ آب زمزم است/ آب زمزم ما/ ساندیس‌های
جمهوری اسلامی‌اند/ نه چشمه‌ای که اختیارش دست سعودی‌های شیعه‌کش است.
چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ تلویزیون نداشت/ نوار آهنگران
گذاشته بود/ و من در خیابان انقلاب/ دیدم دختران وطنم/ وقتی پرچم انگلیس
را آتش زدند/ دودش رفت در چشم آقازاده معروف
من دختر بن‌لادن را در سفارت عربستان ندیدم/ ولی در چهارراه استانبول/
دیدم آقازاده‌ای را که فقیر نبود اما/ کاسه گدایی دراز کرده بود/ جلوی در
سفارت روباه پیر/ من ادعا نمی‌کنم رهبرم «سید خراسانی» است اما/ در دجال
بودن شما شک ندارم/ و البته که ظهور نزدیک است
و امروز صبح/ یکی به من SMS داد که سران فتنه دررفته‌اند/ رفته‌اند شمال/
ویلای «احسان‌الله خان»!/ با ماشین ضدگلوله که ترمزش SBA دارد و/ همه چراغ
قرمز‌ها را رد می‌کند!/ به میرزاکوچک‌خان زنگ زدم/ که حواست به
وطن‌فروش‌ها باشد/ میرزا گفت/ دکتر حشمت/ نبض شیخ را گرفته/ چهارشنبه‌ای،
مردم را که دیده/ تبش بالا رفته/ آن یکی هم/ ساندیس بدنش کم شده! / به
میرزا گفتم/ این بار مواظب سرت باش/ اینها در سر سودای وطن‌فروشی دارند
وطن‌فروش/ خواننده‌ای است که حنجره‌اش را پنجره‌ای کرده به سوی غرب/
عالیجناب چهچه! «دود عود»‌ات بوی زغال سوخته می‌دهد/ برای این ملت/ قوم
طالوت/ حضرت داوود باید نغمه بخواند/ هان ای ابراهیم! / تبر بردار/
دیکتاتورهای مخملین / از دموکراسی بت ساخته‌اند/ علامت کوچک‌تر، بزرگ‌تر
سرشان نمی‌شود/ معلم کلاس اول من/ یاد داده بود که 24 از 13بزرگ‌تر است و
/ آرای باطله از رای شیخ! / معلم دینی من می‌گفت/ 13عدد نحسی نیست/ نحس /
کسانی هستند که به اسم خط امام / رای مردم را دزدیدند/ نحس کسی است که /
آشوبگر عاشورا را/ هوادار خود می‌داند / سال بعد اول ژانویه، دهم محرم
است/ محرم که بیاید حتی/ عید ارمنی‌ها هم عزا می‌شود / آن وقت هواداران
آقای نخست‌وزیر / سوت می‌زنند در عاشورا/ و به افتخار شمر/ که سر امام را
برید/ کف مرتب می‌زنند/ ای عیسی!/ بابانوئل سرش را در برف کرده و / «مروه
شربینی» را نمی‌بیند/ امسال مجله تایم/ بابانوئل را کرد مرد سال/ و نوبل
را دادند به بابانوئل/ حیف که عمر سعد/ هزار و چهارصد سال / زود به دنیا
آمد و الا «یونیسف»، یک تقدیری هم از او کرده بود / اینجا هم،‌ کسانی
بودند که عکسش را/ 6 ستونی کار کنند/ ستون دین من/ نماز یزید نیست/
آقازاده معاویه مست بود و / «انا‌لله و اناالیه راجعون» را نوشت
«انا الله و اناعلیه الراجعون»(!)/ ستون دین من/ آن نمازی است که
سیدالشهدا خواند/ در ظهر عاشورا/ و به‌ازای هر کلمه نماز/ یک تیر خورد/ و
الا ابن‌ملجم هم زیاد نماز می‌خواند/ اما قبله‌اش ولایت نبود/ قطام بود/
در نماز ابی‌عبدالله/ خم ابروی یار در یاد آمد و / در نماز ابن‌ملجم/ رژلب
دختر اغیار!
چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ راننده‌اش کمربند نبسته بود/
جریمه شد20 هزار تومان/ 13 هزار تومانش البته به خاطر سیگار بود/
«وینستون» می‌کشید/ ریه‌اش آسیب می‌بیند ولی در عوض/ محصول آمریکایی را
آتش می‌زند/ چرا کسی آنهایی را که «بهمن» می‌کشند، جریمه نمی‌کند؟!/
مگر«22 بهمن» را که محصول امام بود پاره نکردند؟/ من کاری با قوه قضائیه
ندارم/ دلم برای محافظان سران فتنه می‌سوزد/ که به جای حفاظت از انقلاب/
مجبورند مراقب جان شیخ بی‌سواد باشند/ سربسته بگویم/ این سخت‌ترین کار
دنیاست/ شیعه علی بودن و محافظت از عثمان/ تا که این پیرهن/ دوباره شر
نشود.
چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ به راننده‌اش مرخصی داده
بودند/ به من هم مرخصی دادند/ امتحان برادر کوچکم هم در مدرسه لغو شد/ هان
ای دشمن!/ از این پس قصه/ همین است/ ساندیس نظام‌مان را می‌خوریم/ از
مرخصی‌اش استفاده می‌کنیم/ سوار اتوبوس می‌شویم/ و در خیابان/ علیه شما
شعار می‌دهیم و / در برابرتان تمام قد می‌ایستیم/ ما همه‌مان حکومتی
هستیم/ من مستأجر نیستم/ خانه‌ام «بیت‌رهبری» است/ بیت رهبری/ خانه فقط
«سید‌علی» نیست/ کاشانه ما هم هست/ ناشیانه حرف نزنید/ ما به این آشیانه
ساده و صمیمی افتخار می‌کنیم/ تا وقتی حاکم، «علی» است/ راهپیمایی‌های ما/
همه حکومتی است.
چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ راننده‌اش می‌گفت/ 22 بهمن/
نوشابه و ساندویچ هم می‌دهند/ ما/ 22 بهمن هم می‌آییم/ برای چنین ملتی/ که
جانش بر کف است/ جان باید داد/ جمهوری اسلامی به مردمش می‌رسد/ حرفی هست؟!/ ما با رهبرمان/ آنقدر «نداریم» که/ هر وقت اراده کنیم/ چفیه‌اش را می‌گیریم/ حرفی هست؟!/ آنقدر دوستش داریم که/ با یک اشاره‌اش/ نشانی خیابان انقلاب را می‌گیریم و می‌آییم/ ساندیس هم می‌خوریم/ حرفی هست؟! /سران
غرب/ به فکر مردمان خود باشند/ که اول سال نو/ از سرما یخ نزنند/ ما
اینجا/ رابطه‌مان با رهبرمان گرم گرم است/ خاک بر سرت سارکوزی/ به ما چه
که مردم فرانسه/ می‌خواهند/ سر به تن تو نباشد؟!/ نظام ما با ساندیس و نی
و تی‌تاب و هوندا 125/ همه حیثیت «همه ابرقدرت‌های دیگر+1+5» را به بازی
گرفته/ ما تا ساندیس داریم بمب هسته‌ای می‌خواهیم چه کار؟/ حالا دیدی که
ما چرا/ انرژی هسته‌ای را/ برای مصارف صلح‌آمیز می‌خواهیم؟!/ شما هر وقت/
نی ساندیس نظام ما را حریف شدید/ آن زمان حرفی نیست/ ما هم می‌رویم سراغ
نیزه.
راستی!/ یادم رفت بگویم/ برای این دل‌نوشته که تقدیمش می‌کنم به مولایم خامنه‌ای،/ 2 تا ساندیس گرفتم/ یک تی‌تاب/ حرفی هست؟!

حسین قدیانی

+ نوشته شده در  شنبه 88/10/19ساعت  4:4 صبح  توسط komail  |  نظر

خیلی دوست داشتم عکس از عاشورا داشته باشم ولی نبود

به نام قلم آنچه که خداوند به حرمتش سوگند می خورد ...

امروز چهارشنبه گویا 10 دی ماه مراسم باشکوه ای با حضور گسترده  میلیونی

مردم حامی ولایت (جیره خواران) در تهران برگزار شد هر چند این تجمع مشت

محکمی بر دهان خیلی ها بود ولی از چند لحاظ قابل بررسی است...


آن زمان که در انتخابات خرداد ماه میرحسین موسوی در بین مردم ایران با

شعار فراهم اوردن زندگی سبز گام نهاد پایبندی به اصول و ارزش ها را استوره

خود و مبانی ارزشی خود خواند و امروز حتی با به دست اوردن بیش از 14

میلیون رای شعار مرگ بر موسوی به گوش می رسد هر چند از این روز بسیار

اندوهگینم چرا که روز مرگ موسوی روز مرگ "چرا" و "نقد" است ولی تصور آن

به دور از ذهن نبود

جنبشی که رهبران آن از ترس سکوت کرده و مردم بی دفاع را طعمه کنند و

آنگاه پس از مرگ آنها بیانیه بدهند بهتر از این هم نمیشود ... جنبشی که شعار

هایش از جایی بیاید که به ریش این مردم می خندند بهتر از این هم نمی شود

... جنبشی که اهداف اولیه خود را فراموش کند و دچار دگرگونی ارزشی یا

دوگانگی ارزشی شود بهتر از این هم نمی شود ...

ای کاش میرحسین خود هادی این جنبش بود ای کاش تمامی اهالی سبز ایران

زمین قبل از رخداد این اتفاق کثیف از آن جدا می شدند و جنبش سبز ایرانی را

از جنبش سبز منافقین جدا می کردند امروز خون جوانان ما از چنگال "مردان

کوفه" همان ها که در مقابل شعار ها و هدایت های بی بی سی و فاکسنیوز و

... سکوت کردند می چکد امروز خون سبز مردم ایران از چنگال کدیور ها می

چکد امروز درخت سبز موسوی رو به خشکی میرود چرا که آن را با اعقاید شوم

پنتاگون  آبیاری کرده است ...

از امروز  اتفاقی  که ممکن است بیافتد این است که  از آنجا که مردم از جنبش

سبز نامید شده اند از اطراف آن پراکنده میشوند و حامیان مهمان در این کشور

آن نیز شروع به حرکت های زشت تر و زشت تر و حتی شاید ترور ارکان نظام

نمایند .


و از آن طرف از آنجا که هر کسی بر دولت و مجلس نقد کند حتما سبز اندیش

است نقد کردن به دولت و مجلس نیز حرام می شود (یاد مزرعه حیوانات جورج

اورل افتادم)

شاید بتوان جنبش سبز را احیا کرد شاید بتوان  روح نقد و پرورش و هدایت و

رشد را به آن دمید ولی دیگر انتظار 14 میلیون حامی از ان بسیار غیر منطقی

است ...

به امید ایرانی سبز با مردمانش


+ نوشته شده در  چهارشنبه 88/10/9ساعت  4:52 عصر  توسط komail  |  نظر


1دوست من امام حسین از یزید مجوز قیام نگرفته بود
2لباس روحانیت مقدس نیست رسالت روحانیت مقدسه.
3 کسی که از امام حسین سو استفاده می کنه کسیه که میخواد صدایی از گوشه ای یا کسی در نیاد.
4 این کلام خداست که دروغگویان را دشمن میدارد.
5 چرا ماشین پلیس با انسانی را زیر بگیرد دروغ است
6 به نظر من امام حسین امسال پیامش بهتر از سالهای قبل که برایش اشک یزیدی ریخته می شد درک شد.
7 حرمت عاشورا با ریخته شدن خون بی گناهان شکسته می شود نه با شعارهای ناشی از اعمال سو استفاده کنندگان از عاشوا



نویسنده: غزل عابدی 

.........................................................


سلام و عرض ادب خدمت خانم عابدی و سایر دوستانی که منطقی صحبت می کنند

1. خواهر بزرگوارم امام حسین قیام کرد درست . ولی اصول و مبانی قیامش مشخص بود

می دانست برای چه می رود (برای احیای دین رسول خدا) ولی دوستان سبز ما ابتدا یک

دیدگاه نقادانه و سازنده را مطرح کرده اند ولی خود شما و همه مردم شاهد هستند که این

دیدگاه از شهریور ماه سال جاری یک روند تخریبی پیدا کرده است ... تخریبی که فرمانش از

ناکجا می آید ... تخریب به هر صورت حرام است هر کسی به هر بهانه ای انجام دهد اشتباه

کرده است...

2. خوشحالم که تقدس رسالت روحانیت را قبول دارید امروز به جای آنکه این رسالت هادی

جنبش ها شود تنها صحه و تنش زا شده است من تمام نت را گشتم به دنبال یک بیانیه یا هر

چیزی از مرحوم منتظری و یا ایت الله صانعی پیدا نشد در هیچ کدام با فیلتر و بدون فیلتر این

نشان می دهد که دوستان ما از آن طرف آب فقط فریاد میزنند که بله اینها هم اعتراض

دارند ... و می خواهند تنش درست کنند ... والله جنبش سبز که با رهبریت موسوی حرکتی

نقادانه و پیش به سوی ایرانی سبز را شروع کرده بود چرا امروز به اینجا رسیده است ...

3. آزادی بیان اصل اول دموکراسی است به شرط آنکه بیان باشد و منطق سئوال پرسیده

شود برای رسیدن به جواب  من به شخصه بارها با دوستان سبز اخیر (حرمت دوستان

سبزانتخابات را نشکنیم) صحبت کرده ام خیلی از انها نمی دانند سئوالشان چیست و یا

صحبتشان چیست خیلی ازآنها صحبت های ماهواره ها نقل قول می کنند خیلی ها اصلا به

دنبال صحت صحبت های که شنیده اند نرفته اند خوب این را چه باید کرد باید گوش داد؟؟؟

اگر نقدی هست ... خواسته ای است منطقی در چهارچوب مدنیت (ما ایرانی هستیم ایرانی

مسلمان با بیش از 2500 سال سابقه مدنیت و بیش از 2000 سال سابقه یکتا پرستی)

بنشنیم و بگویم تجمع کنیم در سالن های بسته بدون تخریب نمی شود ؟؟؟

4. کلام خدا و آیین زرتشت و دین مبین اسلام دروغ را کذب می داند ولی امروز همه مدعی

صداقت هستند استادی چند شب پیش صحبتی میکرد زیبا می گفت دوستان حق ثابت است حق

مبانی تعریف شده ای دارد همه چیز را با حق بسنجید باور کنید من هنوز نمی دانم دوستانی

که تخریب میکنند واقعا چه میخواهند ... انتخابات آزاد ... حق زندگی ... حق تحصیل ...

اشتغال ... رفاه اجتماعی ... شبکه آزاد تلویزیونی ... هر کدام از اینها چهارچوبی دارد باید

خواسته منطقی بررسی شود حلاجی شود ... و خواسته مطرح شود دوستان سبز ما امروز

از عفت و حیای مردم روستایی گرفته تا دین خدا را زیر سئوال می برند که حق را ثابت کنند

این چه حقی است که اینقدر قربانی می گیرد؟؟؟

5. صحبت های استادم را تکرار میکنم (تمام چیزهای که میشنوی و نصف چیزهای که می

بینی را باور نکنید ) من یک خبرنگار هستم اولین درسی که گرفتم این بود خبرها را

خبرنگارها می سازند   پس به راحتی فریب هر صحنه ای را نخورید خواه از گوشی پخش

شود خواه از تلویزیون جمهوری اسلامی ابتدا با منطق بسنجید آیا واقعا همچین چیزی

صحت دارد یا فقط شنیده اید ...

6. من نیز با کلام شما کاملا موافقم امسال محرم یزید هم داشت ابن سعد هم داشت شمر هم

داشت مردم کوفه ای داشت که سکوت کرده بودند و منتظر بودند که ببیند آخر چه می شود

مردم کوفه ای که خون بر دل علی کرده بودند  و نان های به دوش کشیده علی را فراموش

کرده بودند و طرف یزیدی را گرفته بودند که از شما "آن دور دستها " فریاد می زد امسال

محرم نوای عاشورای داشت فقط باید فریب چیزهای که بر نیزه رفت را نخورد ... خون

جوانان ایران ... ندای آزادی ... حق صحبت یا هر چیزی که چون قران بر نیزه شد...

7. حرمت عاشورا با هر دو آنها شکسته می شود هم با ریختن خون بی گناهانی که نمی

دانند برای چه و چگونه باید فریاد بزنند و هم با فریاد های که دستورش از نا کجا آمده است

...

حرمت عاشورا را مجری می شکند که سوت و کف و هلهله را مبارک می داند حرمت

عاشورا را کسی می شکند که قداستی برای خون این مردم قائل نیست اگر قائل است چرا

دور ایستاده و می خندد ... حرمت عاشورا جوانای می شکنند که فریب خورده اند و نمی

دانند چگونه حقیقت را فریاد بزنند


با تشکر  سبز باشید به سبزی ایرانتان فکر کنید



+ نوشته شده در  سه شنبه 88/10/8ساعت  7:21 عصر  توسط komail  |  نظر
بسم الله

محمد سعید احدیان سردبیر روزنامه خراسان در مطلبی با عنوان "آقای موسوی آیا درباره اغتشاش در عاشورای حسینی هم سکوت می کنید ؟" نوشت:

اگر
خودم وسط ماجرا نبودم و با چشمان خودم خیلی چیزها را ندیده بودم و همانند
دفعه های قبل اخبار را از خبرنگاران و سایت های داخلی و رسانه های خارجی
می گرفتم، این یادداشت را نمی نوشتم. اگر خودم ندیده بودم که چه کسانی با
چه قیافه و وضعیتی و به چه شکل عاشورای امام حسین را صحنه درگیری خیابانی
و به آتش کشیدن اموال عمومی و مردم عادی کرده اند، این یادداشت را نمی
نوشتم چرا که فضایی که برخی سایت ها تصویر کرده اند کاملا با آنچه با
چشمان خودم دیدم، متفاوت و در برخی مواقع متناقض است.

خودم دیدم
که دانشجویان دانشگاه تهران که عمدتا بسیجی بودند با آنکه احتمال وقوع
درگیری را می دادند، صرفا براساس نظر رهبرشان که از آن ها آرامش را طلب
کرده بودند، به عزاداری مشغول بودند و فقط زمانی که شنیدند عده ای خیابان
ها را ناآرام کرده اند با اعلام “حرام” بودن هرگونه درگیری فقط برای
شعاردادن و اعلام موضع به صورتی آرام به خیابان آمدند.اگر سایت بی بی سی
عکس مردی که با صورتی خونی در حال حرکت است را در نمایی بسته منتشر می کند
در حالیکه تعدادی در حال عکس گرفتن از او هستند، من خودم دیدم پیرمردی با
پشتی خمیده را که با لباس سیاه عزاداری، با پیشانی خونی در حمایت از رهبرش
به محل سنگپرانی اغتشاش گران حرکت می کرد و با خود گفتم خدا کند او پدر
شهید نباشد!

به چشم خود دیدم که عده ای با لباس ها و چهره هایی
نامناسب در روز عاشورای حسینی، با در دست داشتن عکس آیت الله منتظری شعار
می دادند و مردم که تعداد آن ها حداقل ?? برابر بیشتر بود فقط با شعار
جواب آن ها را دادند. بارها شد که از بین حدود ?? هزارنفر جمعیت عزادار
دانشگاه تهران تعداد معدودی که توسط معترضان “تحریک” شدند بنای درگیری
داشتند، توسط دیگران منع می شدند.اگر حتی یک اسلحه دست یک مامور نیروی
انتظامی یا معدود بسیجیان حاضر در این صحنه ها دیده بودم،خبر کشته شدن یکی
از اقوام آقای موسوی از بین تعداد زیادی از حاضران آن هم با گلوله، برایم
تعجب آور و مشکوک نبود. پیش از این هرزمان که صدا و سیما صحنه هایی از آتش
گرفتن اموال عمومی و خصوصی را می داد، این احتمال را می دادم که این رفتار
صدا و سیما همانند رسانه های خارجی دیدن یک طرف ماجرا است این تردید هنوز
هم درباره گذشته برجای خود باقی است اما نمی توانم این بار سکوت کنم وقتی
خودم دیدم که خانمی محجبه با ناراحتی به مامور آتش نشانی می گفت:«این یک
شرکت خصوصی است که آتش زده شده است. ما نه این طرفی هستیم و نه آن طرفی»
من تاکنون برای معترضان لفظ اغتشاش گر بکار نبرده ام چرا که براساس گفته
رهبرانقلاب معتقد بودم و هستم، عمده معترضان پس از انتخابات اغتشاش گر
محسوب نمی شوند اما واقعیت این است از این جمع که چه بسا هنوز بسیاری از
آن ها سوالات و انتقادات خود را به جا می دانند، تنها اغتشاش گرانند که
بانک ها را آتش می زنند، کیوسک های تلفن را از جا در می آورند یا نرده های
خیابان را از جا در می آورند و آنچه باعث تاسف است این است که عاشورای
حسینی را مستمسک قرارداده اند و از آن تاسف بارتر این که شخصی با سابقه
انقلابی و جزو معتقدین به مکتب امام حسین(ع) تاکنون نه تنها دربرابر
اقدامات غیرشرعی، غیراخلاقی و غیرقانونی این عده اعلام مواضع نمی کند بلکه
در سایت رسمی اش خود را رهبراین جریان می داند.

به ایشان پیشنهاد
می کنم خود را از گیرودار اطرافیانی که متاسفانه اکثر مسئولان ما را احاطه
کرده اند، نجات دهد و مستقیم به میان مردم بیایند و ببینند در جامعه چه
خبر است ببینند چه تعداد هوادار، با چه انگیزه هایی، با چه اعتقادات دینی
و مخصوصا با چه رفتارهایی برای ایشان باقی مانده است؟ البته برای ما روشن
است که در بین بخشی از مردم، نه تنها فقط کسانیکه به آقای موسوی رای داده
اند سوالات و انتقاداتی وجود دارد- که البته نسبت به روزهای ابتدای پس از
انتخابات به شدت کاهش پیدا کرده است- اما ایشان باید بداند که قریب به
اتفاق این عده حساب این انتقادها را از فرایندی که ایشان در پیش گرفته اند
جدا کرده اند.قبلا هم نوشته ام مردم آرامش سیاسی می خواهند مردم نمی
توانند شعار اعتقاد به امام بشنوند اما رفتاری در تناقض با آن ببینند،
مردمی که حاضرند همه چیزشان را فدای امام حسین کنند نمی توانند عاشورای
حسینی مورد سوءاستفاده عده ای که از رفتارشان روشن است باوری به راه امام
حسین ندارند، قرار گیرد.جناب آقای موسوی براساس ارتباطاتی که با اقشار
مختلف مردم و گروه های سیاسی دارم می گویم کسانی که با دغدغه انقلاب حامی
شما شده بودندپس از ماجرای روز قدس از شما کناره گیری کردند، بسیاری از
حامیان شما نیززمانی که دیدند شما از عده کشی های خیابانی و التهاب آفرین
حمایت می کنید، حرف های خود را با روشی که شما در پیش گرفته بودید در
تعارض دیدند و حال که می بینند عاشورا مستمسکی برای اغتشاش شده است آن هم
اغتشاشی که شما درابتدا آن را نفی می کردید و اکنون از آن حمایت، دیگر
دلیلی حتی برای هواداری قلبی پیدا نمی کنند. آقای موسوی شما شیعه هستید و
ایرانی و حتما می دانید باور به امام حسین در این مردم تا چه میزان عمیق
است، بنابراین شما حداقل از سنگ پرانی ، به آتش کشیدن اموال مردم و دیگر
اغتشاشات روزعاشورا تبری جویید شاید هنوز دیرنشده باشد هر چند که “خیلی
زود دیر می شود” .

محمد سعید احدیان 
سردبیر روزنامه خراسان


+ نوشته شده در  سه شنبه 88/10/8ساعت  1:27 صبح  توسط komail  |  نظر