سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم ربالحکیم

این روزها خیلی دلم برا خدا تنگ شده دیروز قرار بود با بچه ها بریم بیرون میگن شهرداری هم می خواد رای گیری شه چشمام پر از یه چیزی شده که نمی دونم چی بهش می گند. خدارو تو تک تک تنهایی ها حس می کنم ولی خیلی دور نمی دونم چرا یکی از بچه ها همه چی رو بهم زد قرار بود شب کوه بخوابیم نشد شورای شهر دیگه بی کار می شه اگه شهرداری هم رای گیری کنند شاید نمی دونم شاید این چیزی که تو چشماممه بهش می گن خیریت یا یه چیزی دیگه این دوری که با خدا دارم نمی دونم از کجا نشات گرفته ولی داره دیونم می کنم بازم نمی دونم چرا ولی ما هم خوب بلایی سرش اوردیم یه فکر پلید که واقعا از یک آدم پلید نشات گرفت نمی دونم شاید اگه شهرداری رای بگیری شورای شهر وقتش احتمالا برای شرکت در مراسم ها و فاتحه و جشن ها کامل باز میشه ولی تنهای با این خیریت چکار کنم اگه کسی که چیزی قول داده یا گفته رو فراموش کنه چی بهش می گند دروغگو ... زبونت رو گاز بگیر دلم بد هوای متن زیبایی اون مناجات عربی کرده الهم انصرنی علی شهوتی علی فعالی چقدر زیبا بود شب نصف شب از خونه کشیدیمش بیرون بردیم تو یه نقطه دور رهاش کردیم بیچاره بغض کرده بود اخه شهرداری که تمام کاراشو استاندار انجام می ده شورای شهری که بی کارند به چه درد می خوردند همون نباشند بهتره یا شاید بهتره بهش بگیم فراموشکار چه قدر راحت انسان ها حرفهای که میزنند رو فراموش می کنند فراموش می کنند که چه متن های می نوشتند متن زیبایی مناجات عربی برا هرکس هست کار ندارم ولی انصافا اگه خدا اگه نخواد مارو از مطیعانش قرار بده چی به سرمون می یاد تا حالا فکرشو کردید خوب فکرش بکنید نصف شب از خونه با لباس راحتی و زیر پوش کشیدیمش بیرون بردیمش بالا پارک شرقی انداختیم پایین چه حالی داد نمی دونست چی بگه منم نمی دونم با این شورای شهر چی بگم هزار تا ایراد تو کارشون یه پل زیر گذر ساده باید یه سال و نیم طول بکشه چطور تونل پنج کیلومتری شش ماه تموم میشه نمی دونم تموم شدن هر چیزی اینقدر ساده است من که فکر نمی کردم هیچ چیزی به این راحتی تموم بشه یا من فقط فکر می کردم و انتظار بی خود داشتم که کسی شرایطمو درک کنه درک کیلو چند دلتنگی کیلو چنده که این روزا اونقدر دلم برا خدا تنگه که بال بال می زنم برا دیدنش نه این که به خودکشی واین چرتیات فکر کنم ولی فعلا تنها داشته منه تنها پناهم و تنها حافظم تنها حفاظش در برابر تمام خطرات همون لباس و دمپایی و شلوار راحتیش بود خوب حقش بود برنامه کوه مارو بهم ریخت اومده می گه ما فردا می خاویم بریم مسافرت گفتم خره خوب تا فردا بر میگشتیم کاش برمیگشتیم و یه بار دیگه این شورای شهر رو می کشیدم پای محاکمه اونوقت من یه عالمه سئوال ازشون داشتم سئوال های اساسی از شهرک ها گرفته تا خیابون ها خیابون گردی من شاید برا تنهایمه اگه من کسی رو داشتم که خوب و بد رو بهم می گفت شاید من به چیزای دیگه فکر می کرد و اصلا فراموش می کردم هی چی هرچند کم بود رو هرچند کم ولی فکر می کنم خدا داره تنهایمو پر می کنه خدا داره حالیم می کنه که برام کافیه به جای هر آنچه ندارم به جای نداشته هام ای کاش داشته هام هم اینقدر می ارزید ، می ارزید فکر خبیثمون که تا تهش بریم اخه برداشته می گه من فکر کردم می خواین برین قم یه عالمه طول کشید تا حالش کنیم آخرشم یه عذر خواهی ساده نکرد انصافا چقدر بی شعور بود چقدر بی انصاف و بی شعورند بعضی ها... دوست دارم یه روزهمه شورای شهر رو به سئوال بگیرم برای تمام کارهای که نکردند و باید می کردند و کارهای که نباید می کردند و کردند شاید کارهای که من هم نباید می کردم و کردم زیاد باشه ولی ای کاش قبل از تهدید ها قبل از تنبه ها خودش بهم می گفت می گفت اخه چرا و به چه دلیل ای کاش خدا بهم می گفت و اخه چرا و به چه دلیل اینقدر هر چی امید و ارزو دارم رو ازم می گیره ... چرا و چرا و چرا و چرا

یاعلی


+ نوشته شده در  جمعه 89/4/11ساعت  8:53 عصر  توسط komail  |  نظر