من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن
شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و
بگفت آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از
چیز دگر میترسم گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به
گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت سر بجنبان که بلی جز که به سر
هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد در ره
دل چه لطیف است سفر هیچ مگو
گفتم ای دل چه مهست این دل اشارت میکرد
که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو
گفتم این روی فرشتهست عجب
یا بشر است گفت این غیر فرشتهست و بشر هیچ مگو
گفتم این
چیست بگو زیر و زبر خواهم شد گفت میباش چنین زیر و زبر
هیچ مگو
ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال خیز از
این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو
چند تا برداشت کوتاه داشته باشیم چی میشه ؟
این روزها بد دلم گرفته احساس می کنم بازم گوشه رینگ ناک اوت شدم حریفم روی سرم ایستاده و با چشم حقارت نگاهم می کنه ... احساس می کنم ... قوی تر از من است امشب حریفم ... نمی دونم شاید کارم اشتباه بود انتخابم اشتباه بود حرکاتم اشتباه بود ولی حریف چی ...
خنده تلخ آدم ها همیشه از دل خوشی نیست
گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست
چی کار کنم نفرین ... زهی خیال باطل ... ایستاده باید مرد همون طور که قول دادم این بار دیگه نشونش می دم ...
گفتم نمی کشم
گفت عیبنداره حداقل این بار از طرف من ...
گفتم می افتم از پا می افتم ...
خدایا از پا افتادم و خودم ماندم و خودم ... یه یاعلی می گم تو کمک کن بلند شم نزا جلو اینا شرمنده باشم ...
خدایا کمیل هرچی بلد بود هر کاری تونست انجام داد خدایا کمیل اینبار هم افتاده گوشه رینگ زندگیش ... تنها
خدایا می دونم به غیر تو تکیه کردن ننگه خدایا تکیه گاهم باش که این مردم اینبار دیگه با قدرت هرچند کمشون خودم کردند
خدایا حساب من و این اهل ، نااهل رو به خودت می سپارم که خودت بلدی چطور باهاشون تا کنی
خدایا منم یه دل گرفته ... مثل این آسمان نیمه مرداد ... خدایا کمکی کن که راحت زار بزنم ... راحت بنالم راحتر از همیشه
خدایا گویا بازم من و موندم خودت مثل همیشه یه بار دیگه کمکم کن بتونم دوباره از زمین بلند شم .... و بیاستم
خدایا خرابتم مثل این نامردها خرابم نکن
همین
+
نوشته شده در سه شنبه 89/5/12ساعت 4:34 عصر توسط komail
|
نظر