سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اعوذبالله من نفسی
بسم ربالحکیم
عصر پنج شنب ها آدم رو فقط برا یه چیز و یه جا هوای می کنه
ای کاش فردا صبح قبل از ظهر طوری توبه کنیم ... دوباره توبه کنیم که  واقعا منتظر باشیم که اذان ظهر صدای اقا رو بشنویم ...
تا حالا طعم انتظار رو زمزمه کردید...؟
در زیذ و ادامه متن تعدادی پیامک با مضمون مهدویت گذاشتم ... منبع کپی رو فراموش کردم وگرنه نقل می کردم  باشد که واقعا منتظر باشیم
یاعلی و یاحق

آقا جان! حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند،حیف نیست دیده را

شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد...

???

مهدی جان!

سئوالی ساده دارم از حضورت ... من آیا زنده ام وقت ظهورت ...

اگر که آمدی من رفته بودم ... اسیر سال و ماه و هفته بودم ...

دعایم کن دوباره جان بگیرم ... بیایم در رکاب تو بمیرم...

???

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات ... بر جان و دل صبور مهدی صلوات ...

تا امر فرج شود مهیا بفرست ... بهر فرج و ظهور مهدی صلوات...

???

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی ...

چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی ...

خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن ...

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی ...

برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی ...

برای عده ای چه خوب شد نیامدی ....

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ...

دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غروب شد نیامدی...

???

در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند ... ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار...

???

به امید روزی که متن تمام اس ام اس ها یک جمله باشد و آن : مهدی آمد...

???

سر راهت در انتظارم ... برده هجرت صبر و قرارم ...

جز ظهورت ای گل زهرا ... به خدا حاجتی ندارم...

???

کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟

???

در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند

ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار

???

به خدا سوگند دنیا را آذین می بندیم اگر لحضه آمدنت را بدانیم...

???

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

سوگند به هر چهارده آیه نور

سوگند به زخم های سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر می گردد

مهدی به میان شیعه برمی گردد

???

...یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد

???

گفته بودم گربیایی مقدمت را گل فشانم *

گل چی قابل مهربانم چشمهایم فرش راهت*

???

چه انتظارعجیبی! توبین منتظران هم عزیز من چه غریبی!

عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت*

چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت

چه بی خیال نشستیم چه کوششی چه وفایی؟

فقط نشسته وگفتیم خداکند که بیایی.

???

جزاو به هیچ واقعه ای دل نبسته ایم

موعود جمعه *جمعه موعود می رسد....

???

نیازارم ز خود هرگز دلی راکه

                                       میترسم در آن جای تو باشد ...

یک جمعه از شروع سحر با نبود تو / یک ریز تا نماز عشاء گریه می کنم . . .

???

السلام علیک یا صاحب الزمان

دوباره جمعه گذشت و قنوت گریان ماند / دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

???

دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما / پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند . . .

السلام علیک یا اباصالح

???

داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم / برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد

 

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت / یک قدم مانده به او کار جهان درهم شد . . .

???

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم ، یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

 

مولا شمار درد دلم بی نهایت است ، تعداد درد من به خدا از رقم گذشت . . .

???

دلبری داریم که از صاحب دلان دل می برد / غمزه ای مشکل گشا دارد که مشکل می برد

گر نقاب از چهره گیرد آن نگار نازنین / پرتو رخساره اش دلهای مایل می برد . . .

???

در کدامین شب کوفه باز خواهی گشت؟

در کدامین اوج

در کدامین عروج

چشم به راه آمدنت

در پس تمامی دریچه های زمین ایستاده ام . . .

???

تمام عمر تو نظاره کردی و ما / ندیده ایم دمی آن جمال زیبا را . . .

فرج ظهورش صلوات

???

آنکَس که تو را شناخت جان را چه کند / فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی / دیوانه تو هر دو جهانش کند . . .

یا صاحب الزمان ادرکنی

???

یک نفر گل می کند با جنگلی در کوله بار / نارون تنهای کوهستان نمی ماند عزیز

یک نفر فردا زمین را نورباران می کند / مهدی ما تا ابد پنهان نمی ماند عزیز . . .

???

مه من نقاب بگشا ز جمال کبریایی / که بتان فرو گذارند اساس خود نمایی . . .

???

من گریه می ریزم به پای جاده ات تا / آیینه کاری کرده باشم مقدمت را

اول ضمیر غائب مفرد کجایی؟ / ای پاسخ آدینه های پر معما . . .

همه شب به شوق وصل رخ تو در انتظارم

نظری نما دل از تو خبری ندارد امشب

یا صاحب الزمان ادرکنی

???

به لبم جان و به دل حسرت پیغام هنوز

کام او حاصل و من در طلب کام هنوز . . .

یا مهدی ادرکنی

???

تا به کی وصف تورا گفتن و روی تو ندیدن

پرده بردار ز سیما ، بابی انت و امی

???

شکسته بال عروجم زتیرهای معاصی / خدا کند که نیفتم زدیدگان سیاهت

 

تمام شهر و محل راسپرده ام که بگویند / به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت . . .

???

تو جهانی و جهانی ز تو خرسند و خموش

به حقیقت که جهان با تو جهان خواهد بود . . .

???

یک شعر زیبا در مورد امام زمان (عج)

سالهای پیش بال آسمانی داشتیم

بال پرواز کران تا بی کرانی داشتیم

روزها گردی اگر بر روی دلها می نشست

شب که می شد سنت خانه تکانی داشتیم

نذری روز ظهر مهدی موعودمان

صبح ها ، چله به چله ، عهد خوانی داشتیم

گاه گاهی جمعه ها اهل زیارت می شدیم

گاه گاهی میل سجده ، جمکرانی داشتیم

ثانیه ثانیه هامان پای آقا می گذشت

آی مردم ، یک زمان ،صاحب زمانی داشتیم

???

 


+ نوشته شده در  پنج شنبه 89/7/22ساعت  5:32 عصر  توسط komail  |  نظر

اعوذ بالله من نفسی

یارب

ولادت کریمه آل طه می رسه و من یه دنیا حرف دارم با این خانم ... خانمی که بخشندگیش برام هویدا و روشنه ...

این
بار می خوام یه چیزی رو ازش بخوام که می دونم زیاده و سخت ولی امیدوارم
مثل همیشه دوباره و دوباره کریمه اهل بیت دست رد به سینه ام نزنه

به شما هم توصیه می کنم از کنار ولادت این بزرگوار راحت گذر نکنید و هر چی می خواید ازش طلب کنید 

-------------------

پاورقی1:
گویا این روز رو به نام روز دختر نام گذاری کردند ...برای همه خواهران
بزرگوارم حیا ، ادب و پاکدامنی رو از حضرت معصومه آرزو می کنم

پاورقی2: برای همه دوستان آرامش ، صداق و بهروزی رو در این روز از خداوند به حق کریمه اهل بیت خواهانم

پاورقی 3: دعام کنید که این روزها حسابی بهش احتیاج دارم

یاعلی و یاحق



+ نوشته شده در  شنبه 89/7/17ساعت  2:17 عصر  توسط komail  |  نظر
اعوذ بالله من نفسی
بسم رب الحکیم
چند روزه دنبال بهانه ای برای نوشتن می گردم و بلاخره دیششب "یادواره شهدای ورزشکار" این بهانه رو دستم داد ما به رسم همیشه به عنوان خبرنگار مهمان این یادواره بودیم ولی نکاتی که همچین تو چشمم نشست بهانه ای شد که دوباره اینجارو خط خطی کنم


جمله اول صحبت های استاندار بود که می گفت "شهدا به یادواره ها احتیاجی ندارند این ما هستیم که با این یادواره ها می خواهیم فراموش نکنیم و باید فرهنگ شهادت رو سینه به سینه به کودکانمان آموزش بدیم"
راستی چقدر امانت داری کرده ایم چقدر فرهنگ ناب شهادت رو برا بچه هامون روشن و شفاف و قابل هضم کردیم اصلا بچه های ما غیر از کلاس زبان عربی و اینگلیسی و ریاضی و کلاس کنکور و گوشی و بلوتوث و پیامک چیزی از شهدا می دونن؟
مسئولینش امانت داری رو رعایت کردند یا به دنبال پست مقام و توجیه و گزارش کار هستند، الحمدالله که اخیرا فضای ارزشی هم پر شده از این کارا که طرف میخواد کار ارزشی کنه عکس خودش رو تابلو می کنه یا گزارش کاری از فعالیتش مثل سریال در چندین قسمت رو وبلاگش آپ می کنه ... امانت داری اینه ؟


تیکه دومش عکس یه بنده خدای بود که می خواست شهید بشه و شهید جلوه بدنش این تیکه تو دهنی به ما خبرنگارا بود چرا که این بنده خدا رو هرچی رسانه ها خواستند شهید جلوه بدند و جای شهید قالب کنند به مردم نشد و عکش تو یادواره شهدا رفت زیر پای مردم ... معنی شهادت رو تو اون یادواره تو چشم مادرهای می دیدم که هنوز انتظار پسرشون از نگاهشون فریاد می زد تو قد پدرهای دیدیم که همچون سرو ایستاده بودند و پشتشون به پسرشون گرم بود و بهش افتخار می کردند شهادت رو اونجا من درک کردم

تیکه بعدش شاهکار آقای شهرستانی و آقای تاجیک بود که همخوانی عجیبی راه انداختن آقای شهرستانی از دیرباز می شناختم از همون وقتی که معلم مدرسه بود همین حس زیبا رو تو کلامش داشت و امروز بعد ازاون همه مدت یه شاهکار قشنگ خلق کرد

تیکه آخر رو ربط می دم به فیلم "دموکراسی تو روز روشن" کار به اشتباهات و ایراد های که حتی خود من به این فیلم دارم ، نداریم ... دوستان ارزشی ما ، نگه داشت شهدا ، یاد کننده های شهدا ، پیامبران عشق ... راستی چقدر از کارهای که کردید برای خدا بود تو چقدرش شک ریا هست؟ چقدرش برای گزارش کار و تبلیغات و خودنمایی بوده؟ چقدرش رو خالص برای شهدا تقدیم کردید ... میدونم جواب بدید به حکم توجیه و برهان یه دنیا دلیل دارید ولی خودایش یه بار قبل از این که به حسابمون به رسند به حساب خودمون برسیم ... چقدر برای شهدا خالص کار کردیم؟
------------------------------------------------------
پی نوشت اول: میخوام یه تغیراتی در قالب وبلاگم بدم  و منتظر نظرات شما هستم قبلش ممنون میشم بگید کجاهاشو عوض کنم بهتره؟
پی نوشت دوم: تو این روزها که دلم بد جور تو هاگیر واگیره  بعضی وقتها اونقدر تو منطق جلو میرم که خودم هم زیر سئوال می برم و بعد جواب سئوالمو نمی تونم پیدا کنم می زنم ته احساس ، ته احساس هم که می خوره به دیوار ترس و دوباره کابوس های شبانه ... دعام کنید آدم شم
پی نوشت سوم: اگه دیر به دیر می آم دنبال بهانه برای نوشتنم ... پس به بزرگی خودتون ببخشید
ختم کلام
یاعلی


+ نوشته شده در  جمعه 89/7/9ساعت  10:52 صبح  توسط komail  |  نظر
پرواز به سرزمین عشق
زمین و زمان و کوه و دریا دست به دست هم دادند تا یه بار دیگه منو راهی سفر مشهد عشق کنند ... طلبید رفتیم امام رضا(ع)  یه نکته های کوچیکی بود که بد تو دلم نشست و حیفم اومد اینجا ننویسم
اولیش  جمکران...
حضور مقدس در مسجد

هر وقت به جمکران که میرسم از اونجای که ساختار اجرایی بخصوص معماریشو اصلا قبول ندارم یه راست می رم سراغ امام زمان (عج) و نماز و ذکر و یاد اون امام غریب می کنم امسال وقتی وارد حیاط(صحن) اصلی مسجد شدم شکه شدم از این وسعت باز روبه رو یه جای نوشته بود قسمت گمشدگان ... بغضم گفت ... منم گم شدم ... شاید گم کردم  برا من کاری می تونستن کنند من در خودم خدامو و در اطرافم امامم رو گم کرده بودم به مصداق اون حدیث خوب نگاه می کردم با دقت نگاه میکردم یعنی یکی از اینها امام زمان من بود؟
به نماز که ایستاده ام بغضم ترکید از خودخواهی خودم از خودخواهی مردم از نامردی های که کرده بودم گناه هام شرمنده ام کرد  و داد زدم خدایا به زینب کبری قسمت ظهور امام زمان رو به خاطر قربتش نزدیک کن
چشم دل باز کن تا جان بینی
انچه نا دیدینیست آن بینی
قیام در مقابل رحمت

وقتی به حرم اما رضا رسیدم فقط دوست داشتم همون پشت در ورودی بشیینم ونگاه به گنبدش کنم و زار زار گریه کنم  خیلی خطا کرده ام خیلی گناه کردم خیلی ناحق ها کردم ولی امام رضا با وجود همه اینها منو راه داده بود چقدر امام رضا مهربون بود و خدا چقدر بنده هاشو دوست داشت  که با این همه گناهی که از من دیده بود منو باز اینجا راه داده بود جایی که زمین و زمان سنگ و فرش تا عرش مجنون شده بودند ...ای کاش می تونستم توبه کنم از همه گناه ها و به خدا پناه ببرم از هر چی ننگ و رنگ و ریاست بلکم محرم این وادی بشم به حق همون کسی که سبقت رحمته عن قضبه


پی نوشت: تمام کسانی که مدنظرم بودن
د و التماس دعا گفته بودند رو دعا کردم امیدوارم خدا به حق امام رضا بهترین هارو نصیبتون کنه
پی نوشت: دو تا حاجت بزرگ از امام رضا خواستم ... دعا کنید برآورده شه
پی نوشت: هنوز هیچی نشده دلم برای مسجد بالا سر تنگ شده ...
امام رضایی باشید یاعلی


+ نوشته شده در  سه شنبه 89/6/30ساعت  10:47 عصر  توسط komail  |  نظر
یا من هو عالم بکل شی

 اخیرا بیانیه ای در مقابل حرکات گروهی در لباس حزب الله به نام "نامه سرگشاده یکی از روحانیون استان کرمانشاه به اشک تلخ" توزیع شده است آماده است
"آقای اشک تلخ ایا تا کنون فکر کرده اید چرا رهبر معظم انتقلاب مدظلله العالی و تمام دلسوزان نظام با جدیت تمام در مقابل فتنه گران ایستاده اند و به یاری خدا و بیداری مردم سلحشور چشم فتنه را درآورده اند
ایا این ایستادگی و مبارزه و جدییت بخاطر چیزی غیر از خواسته غیر قانونی فتنه گران بودآنها دولت قانونی و منتخب مردم را به دلیل اختلاف نظر قبول نداشتند و خواستار ابطال بدون دلیل و مدرک انتخابات بودند و به هر قیمتی می خواستند خواسته غیر قانونی خود را به نظام اسلامی تحمیل کنند و خود شما هم به قول خودتان در این میدان مبارزه سنگ تمام گذاشتید
اما اقای اشک تلخ ما متاسفانه دقیقا همان حرکت فتنه گران را در استان تکرار کردید و برای به چالش کشیدن استاندار قانونی دولت دهم ودر استان به هر وسیله غیر قانونی و خلاف شرعی متوسل شدید از توهین و تهمت به بزرگترین عالم استان و نیروی انتظامی ، دادستان ، ارشاد اسلامی و ... گرفته تا تغییر جهت شعار راهپیمایی در روز قدس، ایا حرکت تفرقه انگیز شما در روز قدس استان کرانشاه با حرکت سبز اموی در روز قدس تهران که شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران سردادند تفاوتی داشت ، ایا حقیقت حرکت شما شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای استان نبود؟"
در صفحه چهار این بیانیه می خوانیم
" آقای اشک تلخ ایا اگر گوش استاندار در دست بزرگان شهر باشد بیشتر به مردم استان خدمت می کند یا اگر در دست شعبان بی مخهای که آلت دست سیاست بازان و سیاسی کاران می شوند؟
اقای اشک تلخ هدف از این نوشتار دفاع از استاندار نیست روشن است هرکسی ضعف های و قوتهای دارد چه استاندار محبوب شما باشد و چه محبوب دیگران، هر چند بنده هم عزل و نسب های بی رویه در استان را نمی پسندم امام مهم این است که تایید وتکذیب افراد باید از راه قانونی و با رعایت وازین اخلاقی و انسانی صورت گیرد نه هوچیگری و کولی بازی که نتیجه اش قطعا تضییف دولت و نظام اسلامی است مگر مخالفان اساندار محبوب شما میتینگ سیاسی و در روزی که متعلق به جهان اسلام است برگزار کرده ند و بیانیه ای هتاکانه که در ضمن آن بدون هیچ گونه اغماضی نام افراد محترم بی ادبانه ذکر شده صادکردند ، خیر ممخالفنا استاندار محبوب شما از راه قانونی عمل کردند و به نتیجه رسیدند و راه قانونی برای شما هم باز است اکر می توانستید از وزرارت کشور سئوال کنید چرا فردی(مجهول السوابق و مشکوک العیقیده) را به عنوان استاندار یکی از بزرگترین و مهمترین استانهای کشور منصوب کرده است؟"
در صفحه پایانی می خوانیم
"اقای اشک تلخ این شما هستیم که خسرالدنیا و الخرت شده اید و در لیالی قدر ماه مبارک رمضان ابروی افراد را به بازی گرفته اید شما به چه حقی به خود اجازه می دهید در مسائل شرعی که جاهل به تمام معنا هستید اظهار نظر کنید و امام را مخالف مطلبق موسیقی معرفی نماید شما با چه مجوزی به آقای سید حسام الدین سراج که هنرمندی اصیل و متعهد است و محبوبیتی کم نظیر در بین علاقه مندان هنر موسیقی دارد و خدمات ارزنده ای به هنر موسیقی اصیل و سنتی و فرهنگ عرفان  حماسی ایران زمین کرده است توهین کنید و با تعبیرات بی ادبانه خود جمعیت کثیر انسان های علاقه مند به ایشان را از حزب الله بدبین نمایید؟"
در بند پایانی می خوانیم
"نامه را با جمله ای از امام راحل به پایان می برم که با صراحت تمام رفتار و گفتار زشت شما را محکوم کرده است بلکه به خودبیایی و تا دیر نشده است این خسارت بزرگ را جبران نمایی
حضرت امام می فرماید: هیچ مقامی و حزبی و گروهی و شخصی حق ندارد به دیگران که مخاف نظرشان هستند توهین کند و یا خدای نخواسته افشاگری نماید(صحیفه نور ج18 ص232) قابل ذکر است هرچند صدها طلبه فاضل و روحانی استان حاضر به امظاء این نامه سرگشاده هستند اما به خاطر این که آقای اشک تلخ به آسانی حکم تیر افراد را صادر می کند از این کار صرف نظر کردم و به تنهایی نامه را امظا نمودم تا زندگی کس دیگری به مخاطره نیفتد "
در امظا این نامه امده است " مکمترین طلاب شیخ محرمعلی چراغی"
برای آنکه بی عدالتی در حق حزب الله نباشد بیانیه های حزب الله و شرح ماوقع را از زبان حزب الله یا طرفداری از ایشان در سایت این گروه موسوم به حزب الله یا در سایت بالاترین وابسته به شبکه بی بی سی می توانید پیدا کنید
بنا به همان دلیلی که این عالم شجاع فرمودند این حقیر نیز از امضا و تایید این بیانیه به شدت خودداری میکنم باشد که استان ما از چنین دیدگاهای چماق به دستی پاک شود




+ نوشته شده در  سه شنبه 89/6/23ساعت  1:2 عصر  توسط komail  |  نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >